همراه گمراه...
هم وقتی که در دانشگاه در رشته ی مهندسی پذیرفته شد با یک جوان به اسم حمید ارتباط برقرر کرد....
آن روزها که در اوج جوانی بود و پر از شور و شوق جوانی ، به امید این که با «حمید » ازدواج می کند هر روز بیشتر به او نزدیک می شد و به بهانه های مختلفی مانند موضوعات درسی و یا گرفتن جزوه تحصیلی او را ملاقات می کرد اما هر بار که از حمید می خواست به خواستگاری اش بیاید از این موضوع طفره می رفت و وعده های واهی به او می داد تا این که سال سوم دانشگاه با جوان دیگری که در رشته مهندسی برق دانش آموخته شده بود به اصرار خانواده اش ازدواج کرد. از آن روز به بعد ...
دیگر ارتباطش را با حمید قطع کرد چرا که دیگر ازدواج کرده بود و نمی خواست به همسرش خیانت کند.
حسین، جوانی زیبا و آرام بود و خیلی او را دوست داشت. 2 سال بعد زندگی مشترکشان در حالی آغاز شد که او از طریق اینترنت با یک شرکت مهندسی آشنا شده بود و کارهای نقشه کشی شرکت را در منزل انجام می داد چرا که «حسین» با کار کردن او در بیرون از منزل مخالف بود. در همین اثنا با دختر 26 ساله ای آشنا شد که مدتی قبل از همسرش طلاق گرفته بود. رابطه آنها با یکدیگر آن قدر صمیمی شد که او نیز کارهای نقشه کشی را در منزل آنها انجام می داد و بیشتر اوقات را در کنار او بود.
روزی فهمید که «رعنا» برای به دست آوردن پول از مردان متاهل اخاذی می کند و آن ها را سر کار می گذارد. او هم برای آن که خودش را اثبات کند کارهای او را تقلید می کرد و به صورت تلفنی به آزار و اذیت دیگران می پرداخت. مدتی بعد به طور اتفاقی «حمید» را در شرکت مهندسی دید که به تازگی مشغول به کار شده بود. آن روز خاطرات گذشته برایش زنده شد و به تحریک «رعنا» دوباره ارتباطش را با حمید شروع کرد تا این که با اصرارهای زیاد رعنا تصمیم گرفت با «حمید» قرار حضوری بگذارد تا تولدش را جشن بگیرند.
آن روز به همسرش گفت در باغ یکی از دوستانم دعوت هستیم سپس همراه رعنا و با خرید هدایا و یک کیک بزرگ راهی باغی در خارج از شهر شدند. هنوز یک ساعت بیشتر از ورود شان نگذشته بود که ناگهان در باغ به صدا درآمد. رعنا را فرستاد تا در را باز کند ، وقتی رعنا در را باز کرد در جایش میخکوب شد!َ.......
حالا همه چیزش را به خاطر این رفاقت با رعنا ازدست داده.. ..
هم زندگی اش و هم ابرو و ...
کاملا پشیمان است..
امام على علیه السلام :
مَن لَم یُقَدِّم فِى اتِّخاذِ الإِخوانِ الاِعتِبارَ دَفَعَهُ الاِغتِرارُ إِلى صُحبَةِ الفُجّارِ؛
هر کس در انتخاب برادران (دوستان) امتحان را مقدم ندارد، فریب خوردگى او را به مصاحبت با بدکاران مى کشاند.
تصنیف غررالحکم و دررالکم ص416 ، ح9495
امام صادق علیه السلام :
لا یَنبَغى لِلمَرءِ المُسلِمِ أَن یُواخىَ الفاجِرَ و َلاَ الاحمَقَ و َلاَ الکَذَّابَ؛
سزاوار نیست که مسلمان با بدکار و احمق و دروغگو رفاقت کند.
کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص640
امام على علیه السلام :
جَلیسُ الخَیرِ نِعمَةٌ، جَلیسُ الشَّرِّ نِقمَةٌ؛
همنشین خوب نعمت و همنشین بد، بلا و مصیبت است.
شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم ج3، ص 356 ، ح 4719 و 4720